مَــטּ فـَقَـطـ یـــہ 'پســَرَҐ
آرام بیصدا یواش ساکت مینویسم
خبری ازت نداشتم خیلی بی تاب تو بودم اومدم سراغت اما.... پر گریه شد وجودم خیلی دلتنگ تو بودم... نمیدونم چرا اینجام .... اونجا گل بارونه امشب... چرا من چیزی نمیگم .... چرا میخندم عجیبه ....!!!! آخه مجبورم بخندم کسی اشکام رو نبینه ... حالا کو تا باورم شه سرنوشت من همینه بنظر میاد که امشب از قلم افتاده باشم .... آرزوم بود که من امشب پیش تو وایستاده باشم...
яima |